- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای اذان گوی حرم، شبه پیمبر چه کنم تو بگـو با غمت ای لالۀ پرپر چه کنم قدرتی نیست به زانـو که قـدم بـردارم شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم زنـده شـد در نـظـرم یاد مـدیـنـه اکـبر شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم غیر مـمکن شده تا بوسه بگـیرم از تو بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم لحظۀ جمع تو یک جمع به من خندیدند با تن ریخـتـهات در بر لشکـر چه کنم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـفـتم عـصای پـیـری بابا شوی، نشد اللهُ اکـبــری بـه اذانهـا شـوی، نـشـد من آمـدم که باز هم آغـوش هم شویم میخـواستم تو نیـز مهـیـا شوی، نشد کارَت دگر ز مرهم و دارو گذشته است چـیـدم کـنار هم که مـداوا شوی، نشد با دست خویش لختۀ خون از دهان تو بیرون کشیدهام که تو احیا شوی، نشد برخیز و باز غیرت خود را نشان بده از قـصد، عـمه آمده تا پا شـوی، نشد خـیـلی تـلاش کـردهام امـا نـمـیشـود میخواستم که روی عبا جا شوی، نشد
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر شب نـسـیم اشکِ مـرا در بیاورد تا عـطـرِ آن عـبـایِ مـعـطـر بـیاورد خـاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما قـدری از آن عـبـایِ مطـهـر بـیاورد هر شب کنارِ روضهای از تو گداختیم هـر نـالـه از تـو داغِ مُـکـرر بـیاورد ما گـریه میکـنـیم بـیـایی و دستِ تو سـنـگـی بـرای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر اربـاب رزق خـانـۀ نــوکـر بـیــاورد اجـرِ تـمامِ زحـمـت ما را حـسین داد هـنـگـامِ مـرگ چـنـد بـرابـر بـیاورد پای حدیث منبر واعـظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد مـا دیـدهایـم لـطـف امــامِ رئــوف را از مشهدش به روضه کـبوتر بیاورد شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم بابـا چـگـونه ایـنـهـمـه اکـبـر بـیاورد مــا داد مـیزنــیــم بــرایِ دلِ شــمـا داغِ حـسـیـن دادِ تــو را در بــیـاورد
: امتیاز
|
تشریح شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گـرفـته بر سـر دامن سـر جـوانـش را و داده است ز کف طاقت و توانش را برای اینکه ببـیند جـوان خود را خوب نشست و پاک نمود اشک دیدگانش را صدای خـنـدهشان تا رسید نفـرین کرد ز سوز سیـنۀ خود جـمع دشـمنـانش را بـرای این که بگـوید دوبـاره یک بـابـا گرفـت خـون مـیـان لـب و دهـانـش را مـردد است که تا خـیمهها که را بـبرد تن شـریف جـوانش یا قـد کـمانـش را؟ و ساعتی پس از این روی نیزه میبیند سر عـزیز خـودش را سر جـوانش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حــتـی تــصـوّر غــم دنـیــا بــدون تـو آتـش کـشـیـده بـر جـگـر مـا بـدون تـو چیزی بگو به خاطر بابای مضطـرت جانـش رسـیده است به لـبها بدون تو بالای پـیـکـر تو تـمـام حـسـین ریخـت چـیـزی نـمـانـده است ز بـابا بـدون تو اینکه دوباره قـامت او راست میشـود افــتــاده بـیـن شـایـد و امــا بــدون تـو وقتی توان حرف زدن در گلوت نیست ای اُف به هر چه نغمه و آوا بدون تو از نیزهای که خورده به پهلوی اطهرت افـتـاده یـاد پـهــلـوی زهــرا بـدون تـو با تیغ و نیزه جسم تو را پخش کردهاند جایی نمانـده است به صحـرا بدون تو تو میروی و بـاد سـراسـیـمـه میبـرد داغ تـو را به خـیـمـه زنهـا بـدون تو قبل از غروب بود سرش روی نیزه رفت طاقـت نـداشت مـأذنـهات را بـدون تـو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آسمان در نظرت تیره شده چون دود است تشنگی از لب خشکـیدۀ تو مشهود است قطعه قـطعه شدنت را همگی خـندیـدند! کوفیان را ز قدیم عاطفـهها کمبـود است چه بـلایی به سرت آمـده ایـنگـونه شدی راه سینهت پسرم بسته شده مسدود است عـمهات را بـنـگـر بـا غـم انـدوه رسـیـد دشـمنت را بنگـر که چـقدر آسوده است هرچه کردم نشد از روی زمین ات ببرم قطعههای بدن توست که نا محدود است آه ای اهــل حــرم زود بـه دادم بـرسـیـد اینکه مثله شده است دار و ندارم بود است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خونت بـنا را بر کـرامت میگذارد بر گـردنِ شـمـشـیر مـنّت میگذارد این جملهها که گفته شد وقت وداعت بـر دوش تـو بـار نـبـوّت میگـذارد میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن اما مگـر که این شـباهت میگـذارد تو مـاه رفـتی؛ مـاهـپاره باز گـردی با تیغ وحدت سر به کثرت میگذارد قطعه قطعه ارباً اربا ... نه نه این لفظ سرپوش بر روی مصیبت میگذارد از تو هـزاران آه مانده در بساطش روی عـبا نوبت به نـوبت میگذارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جـان دادن اولاد به قـلـب پـدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضهاش بین محرم رمضان و صفر است یا پـسـر مُـرده شـده یـا که بـرادر مُـرده هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پُـر شـده کـل بـیـابـان ز عـلی بن حسین این پسر دیگر ازین لحظه هزاران پسر است سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیـزه زیاد یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است در عـبا قطعه به قطعه علی اکبر چـیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است ای جـوانـان بـنی هـاشـمی آمـاده شـویـد که دگر مـوقـع تـشیـیع تن دو نفـر است
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خــدا بـا تـو زبـانـزد آفــریــده عــلـی را در مـحــمـد آفـریـده به چشمان تو نـور حیدری داد به تو ظـرفیت پـیـغـمـبری داد حـیا را معـنی و مـفـهـومی آقا به معصومین قسم مظلومی آقا به خَلق و خُلق و منطق مصطفایی بنـفـسی انت تـو اربـاب مـایـی کـریـم بن الـکـریم عـالـمـیـنی تو ابن المـجـتـبی ابن الحسینی بـرو مــیــدان ولی آرام بــابــا تـوانی نـیـست در پـاهـام بـابـا بزرگت کـردهام پـیـشم بـمـانی تـرحـم کـن بـه این قـدّ کـمـانی قــدم بــردار پـیـشـم نـازنـیــنـم الـهـی داغ قــدّت را نــبـیــنــم علی خـیلی دلم غـم دارد اینجا هـزاران ابن ملـجـم دارد اینجا نـبــیـنـم زیـر پـا افـتــادنـت را هـجـوم گـرگـهـا روی تـنت را مـبـادا پـیـکـر تو خـسـتـه باشد دو چشم اسب را خون بسته باشد امان از کـینههای بدر و خـیبر میافتی بیهـوا از اسب با سر الـهـی چـون قـبـالـه تا نـبـاشی عـلی جانم! صد و ده تا نباشی الـهی افت و خـیزت را نـبـیـنم و جـسم ریز ریـزت را نـبـیـنم نمیخواهم ببـینم صف کشیدند اذان گـوی مرا حـنجـر بریـدند تو را بـیـن عـبـا بـایـد بـچـیـنـم به هرجا بنگرم روی تو ببـینم نشو راضی که در این دشت و هامون بیاید خـواهرم از خـیمه بیرون فرو رفته در این تن جوشن تو پـدر تـشـیـیع شد با رفـتـن تو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تمام غـیرت من زیر دست و پـا مـانده دوبـاره دسـت دلـم غـرق ربّـنـا مـانـده کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى نگـاه حـسرت من بـین روضهها مانده براى فـاتحـهخـوانى زبـان نمیچـرخد امان بُریـده ز من باز بغـض وامـانـده زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد زمانـه بعـد تو اصلا بـگـو چـرا مانـده ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده چـرا صـداى تو در سـیـنۀ تو جا مانده شبیه مـادرمان سیـنـهات ترک خـورده دوبـاره در غـم سخـتى قـدم دوتا مانده بـلـنـد قـامـت مـن روى خـاک افـتـادى پدر نشـسـته و یک جسم در عـبا مانده نفس بکـش پسرم تا که جان بگیرم من هـنوز روضـۀ سـلـطان کـربـلا مـانـده هـنـوز درد غـریـبـى هـنـوز تـنـهـایـى هـنـوز اشـک یـتـیـمـى بـچـهها مـانـده به وسعت هـمۀ دشت جا به جا شدهاى چگونه خـیـمه برم پـیکـرت کجا مانده بـلـنـد شـو پـسـرم تا نـبـیـنـم عـمـۀ تـو میـان حـجـمۀ یک مـشت بیحـیا مانده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر زمین جـز بدن پـرپـر تو نیست علی گوشهای جمع چرا پیکـر تو نیست علی نفس آهسته بکش، دور و برت لاله نکار غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی خواستم بوسه زنم بر تن زخـمی شدهات جای سالم که ز پـا تا سر تو نیست علی عمهات هـست برای من و تو گـریه کند خوب شد کرب و بلا مادر تو نیست علی بس که تغـییر نمودی به خودم میگویم: این به خون خفته علی اکبر تو نیست، علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گرفته دستهای خیمه دامان جوانش را علی که میرود پس خیمه داد از دست جانش را پسر طاقـت ندارد تا ببـیـند اشک بابا را پدر طاقت ندارد رفـتن سرو روانش را نوای العطش از عمق جان علقمه برخاست میان کـام بـابـا میگـذارد تـا زبـانـش را عنان مرکبش رفت از کف روح الامین بالا به دست نیزه بخشیده است انگاری عنانش را پدر بی تاب چون ابربهاری؛ اشک میریزد به چشم خویش دیده برگ ریزان خزانش را پدر از چشم هایش پیش او دُرّ نجف میریخت بشوید تا عقیق سرخ اطراف دهانش را پدرصورت به صورت میگذارد روضه میخواند پسرهم میدهد دق ؛ ذرّه ذرّه روضه خوانش را اذان ظهر معـمولا مناره اشک میریزد به روی نیزه وقتی سردهد اکبراذانش را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که پیکـر پسـرم تکّه تکّه شد آهی کـشیدم و جگـرم تکّه تکّه شد تـاریکـی آسـمـانِ امـیدِ مرا گـرفت تـنها سـتـارۀ سـحـرم تکّـه تکّـه شد درهم شکست تا که ستون خیام من قلب تـمـام اهـل حـرم تکّـه تکّه شد این جذر و مد نیـزه امان مرا بُرید اکـبـر مـقـابل نـظـرم تکّـه تکّه شد این ریز ریز ریخته روی زمین علی است!؟ زینب بـیـا، پـیامـبـرم تکّـه تکّه شد دیدم شکاف پهلو و رفتم به پشت در تـا مـیـوۀ دلـم به بـرم تکّـه تکّه شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر کـینههای کهنه ز حـیدر اضافه شد به بغـض ها ز فـاتح خـیـبر اضافه شد تا گـفت علی؛ مـنم نـوۀ مـرتضی علی دیدم که چـله چله به لشکـر اضافه شد هر کس که تیر و نیزه و شمشیر و سنگ داشت بر حـلـقـۀ محاصره یکـسر اضافه شد هی تیغ تیغ تیغ! عجب جذر و مدی است! هی زخم زخم زخم به پیکر اضافه شد وقتی که پهـلویش هـدفی راه دست شد بر داغ او مـصیـبت مـادر اضـافـه شد یک نـیـزه آخـر از بـدن او جـدا نـشـد عضوی جـدید بر تن اکـبـر اضافه شد جز هلهـله به گـوش صدایی نمیرسید که نـالههای زینب مضطـر اضافه شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در کنار نعش تو چـشمم سیاهی میرود از شب عمرم چراغ صبحگاهی میرود تا که دیدم ارباً اربا گـشتهای ای نازنین جان من از پیکرم خواهی نخواهی میرود تیغ ابرو و صف مژگان تو از دست رفت میروی و از برم گـویا سپاهی میرود در یم خون تکههایت مثل ماهی میپرند دست و پا که میزدی هر تکه راهی میرود مثل کوهی بودی و از بس که غارت شد تنت سوی خیمه از تو چندین برگ کاهی میرود بر سرت تاجی است از خون و عبا تخت روان گل بریزید اکبرم بر تخت شاهی میرود یک علی رفته به میدان صد علی برگشته است از شماره پارهها چـشمم سیاهی میرود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تا که عـقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پائـیزی به بـاغ من ضرر زد آه ای امیـد خـیمهها!؛ وقـتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دسـتی به سر زد بالا بـلـنـدم!؛ کـاش مـیبـسـتی نـقـابی چـشمِ حـرامیها تو را آخـر نظـر زد ای سَروِ گـلزارم؛! خـمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیریام را با تبـر زد »اولادُنا اَکـبادُنا» تفـسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آییـنـۀ من!؛ بـا شکـستِ تو شـکـسـتـم هر کس تو را زد؛ ضربهای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حـیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کـاش، دیگـر هـیچ بـابـایی نـبـیـند این آتـشـی کـه بـر دلـم داغ پـسـر زد جان خودم را میدهـم؛ اما تو برگـرد ای کاش میشد؛ چون به جان تو میارزد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان تـرین قـبـیله، قـبـیله پیـر تو شد اذان بگـو که اذانت دل از بـلال ربود صفا بـده به نـمازم، نـماز گـیر تو شد تو میروی به سلامت، دعام پشت سرت نگـاه عـمـۀ تو جـوشـنِ کـبـیـر تـو شد برای العـطـشت، کـام تـشـنۀ من و تو ببین بـرادرم عـباس سـربـزیـر تو شد چقدر دور و بر تو شـلـوغ شـد نـاگـاه چقدر دست اجـل راهی مـسـیر تو شد چه آمده به سر من که خواهـرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجـیر تو شد چه آمـده به سـر تـو، عـلـی اکـبـر من کنار این تن پرپـر، حـسین پـیر تو شد برای بدرقـۀ شـرحـه شـرحۀ جـسـمت ببین پـیـمـبر خـاتـم عـبـابـگـیـر تو شد
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
غـافـلم، بـاز خـبـردارم کن یوسف فـاطمه، بـیدارم کن بـار سنـگـیـن گــنـاه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبـیـبی که پی بیماری نظـری بر دل بـیـمارم کن آمدم تـوبه کـنم، پـاک شوم مهربان، خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گـناه با کتک هم شده وادارم کن بین عـشاق حسین بن علی بیبـهـایم، تو بـهـادارم کن آمـدم بین عـزا جان بـدهـم کـشـتـۀ قـافـلـه سـالارم کن وسـط گـریه، میان روضه لحـظهای لایـق دیـدارم کن بر غـم ذبح عـظـیم اصغـر تا خود حـشر گرفـتارم کن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مـادری بین خـیـمه غمگــین بود سرش از شـرم رو به پائـین بود پـیـش چــشـمـان بـانــوان حــرم دیـدهاش پـر شـد از نـم و شـبـنـم بـانـویـی که دگر نـظـیـر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان میداد کودکش تشنه داشت جان میداد چـه کــنــد بـا دل گـرفــتـارش؟! داد دســت رقــیــه گـــهـــوارش پــیـش او هــم عـلــی نـشـد آرام زیـنـب آمـــد ولــی نـــشـــد آرام کـودکی زیـر لب در آن مـحـفـل گـفـت با گـریـه یــا ابــوفــاضـل آه، از شــرم ســاقــی تــوحــیــد پـیـکـرش بـیـن عـلـقـمـه لـرزیـد نـاگـهــان نــور مـشـرقــیـن آمـد پــدرش حــضـرت حـسـیـن آمـد عــمــه گـهــواره را بـه آقــا داد بــه دل مــــادرش تــــســـلا داد گـفـت: او هم دلاوری شده است تـشـنۀ جـام کـوثـری شـده اسـت رفـت آقـا بـه سـوی آن لـشـکــر رفـت در روبــروی آن لـشـکـر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتــشـی بــر دل فــلـک خـــورده لـبـش از تـشـنـگی ترک خورده نیـست کـس تا دوای او بـدهـد؟! جــرعــه آبـی بــرای او بــدهــد طـفــل خـود را گـرفـت بــالاتـر عـمـر سـعـد بود و یک لـشـکـر بـیـن شـان سـخـت ولـولـه افـتـاد نـا گـهــان یــاد حـرمـلــه افــتــاد گفت: برخـیز و صیـد کن در دم با سه شعـبه تو هـر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سـوی شیرخـواره گرفت تــیــر از چــلــۀ کـمــان رد شـد در حــرم حـال مــادرش بـد شـد دسـت و پـا زد مـیـان آغـوشـش ذبـح شد بچـه گـوش تا گـوشـش سـر اصـغـر مـیـان یک دسـتـش پـیکـرش شد از آن یک دسـتـش روضه، مـافـوق هر تـصور شد پـدر از خـون مـحاسـنـش پر شد عرش را داشت شعله ور میکرد مـتـحـیــر بـه او نـظـر مـیکـرد این همه اظـطـراب را چه کند؟! مانـده حالا ربـاب را چه کـنـد؟! در عـبا گرچه طـفـل پنـهـان بود خـونِ زیـر عـبــا نـمـایــان بــود بیش از این بین این مسـیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از نــالــۀ مــهــیـب ربــاب وای از غـربـت عـجـیـب ربـاب رفت خـیمه، نه این که دل بکـند خـواست گهـواره را تکـان بدهد از دلـش غـصه بی گـمـان نرود بعد از این زیـر سـایه بان نـرود
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا از افـق جـمـال حـسین آفـتـاب کرد سنگ سـیـاه جـان مـرا دُرّ نـاب کـرد من کال بودم و نرسیـده به بزم عـشق دست حـسین قـورۀ دل را شراب کرد اینکه حسین خـواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثـواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کـنـار عـلـقـمـه از غـصه آب شد از بس سکینه پیش عـمو آب آب کرد میدانی از چه ولوله افـتاد در حـرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد گهواره، طفل، تیر یل افکن، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً بـرای تـشـنگی شـیعـیان حـسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در عـرش خـدایِ حـیّ داور مکـتوب شدست با خـط زر شـد دین خـدا رهـین اربـاب شـد کـربـبلا رهـیـن اصغـر نـوزاد ولـی بـزرگ تـاریـخ شیرخواره ولی حسین دیگر هرچند که کوچک ست دستش صدها گره وا کند به محشر در آل عـلی همه بـزرگ اند مـانـنـد عـلـیِ اکـبـر اکـبـر! در قـافـلـۀ حـسین خـورشید بر خـیـمه گه ربـاب محـور اول ز هــمــه قــیــام کــرده هـرچـنـد رسـیده است آخـر یک خطبه بدون حرف خوانده شرحـش بشود هـزار مـنـبر تـا دیــد غــریــبـی پــدر را آمــادۀ رزم گـشـتـه بـا سـر خـشکی لـبش عـزای زینب بـد خــوابـی او بـلای مـادر امـروز ولـی بـه دست بـابـا بـا دیـدۀ تـر زده به لـشـگـر برخـواسته حـرمله به قـصد پـاشـیـدن حــنـجـر کـبــوتـر یا رب چه کـنـد حـسین حالا تـیـرسـت بـه قـد او بـرابـر! اوضاع سر از گـلوش بدتر اوضاع گـلـو ز سـیـنه بـدتر قــنـداق مـزاحـم پــرش شـد تـا کـه بـزنـد دوبـاره پـرپـر ای کـاش کـه تـا ابـد نـیـایـد مردی بشود خجـل ز همسر
: امتیاز
|